* هه‌وه‌توو *

* هه‌وه‌توو *

قوتابخانه‌ی عه‌تائوڵڵا ئه‌مینی که‌سنه‌زان هه‌وه‌توو
* هه‌وه‌توو *

* هه‌وه‌توو *

قوتابخانه‌ی عه‌تائوڵڵا ئه‌مینی که‌سنه‌زان هه‌وه‌توو

بررسی کارکرد مهم تدریس زبان مادری در کیفیت‌بخشی به‌ پرورش و آموزش دانش‌آموزان مناطق دو زبانه‌

 

 

چکیده‌ی مقاله‌ی خودم برای همایش بهبود کیفیت‌بخشی پرورشی و آموزشی،که‌ قرار  

 است بیستم اسفند ماه 93 در تالار فروسی دیواندره‌ برگزار شود.مقاله‌ام تحت عنوان:("بررسی کارکرد مهم تدریس زبان مادری در کیفیت‌بخشی به‌ پرورش و آموزش دانش‌آموزان مناطق دو زبانه‌")  

 

   

*خواهشا دوستان با دقت مطالعه‌اش نمایند*  

  

زبان هرملت ستون اساسی هویت آن ملت است،‌بیشترین دلیل افت تحصیلی دانش‌آموزان مناطق دوزبانه‌ در مقایسه‌ با شهرهایی که‌ زبان مادریشان همان زبان رسمی کشور(فارسی) است، عدم آموزش و تدریس به‌ زبان مادری آنها در مدرسه‌ است.من خودم این معضل را به‌ تجربه‌ در طول این چند سال تدریسم مشاهده‌ نموده‌ام،بخصوص در مناطق روستایی بسیاری از دانش‌آموزان به‌ راحتی می‌توانند مطالب درسی را با زبان مادری خود توضیح دهند و درک کنند اما از توضیح همان مطالب با زبان فارسی عاجزند.افت تحصیلی بیشتر در مناطق دوزبانه‌ وجود دارد.

1-  اگر کودکی در یک جمع عمومی(کلاس درس) جرأت تکلم به زبان مادری‌اش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلماً از قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد. بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی­هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهدکودک به خانه، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.و این سرآغاز نابودی زبان و فرهنگ یک ملت است.  
2- آری،
آموزش به زبان مادری همچون تغذیه‌ی کودک با شیر مادر ضروری است.

استاد "هژار"ادیب بزرگ کورد می‌فرمایند: ملتی که‌ محافظ زبان خود باشد و در یادگیری و حفظ آن بکوشد همانند اسیری است که‌ کلید زندان خود را در دست داشته‌ باشد بالاخره‌ روزی خواهد رسید که‌ خود را از قید اسارت می‌رهاند و ملتی که‌ محافظ زبان خود نباشد و در حفظ آن نکوشد،بسان اسیری است که‌ کلید زندانش در دست دشمن اوست،بنابراین او هرگز روی آزادی را به‌ خود نخواهد دید و در درون زبان و فرهنگ مسلط محو و ذوب و آسیمیلە خواهد شد.

3- انسان در وجود زبان مادری است که قادر است به معنی واقعی لذت و درد ، عشق و نفرت و دشمنی و دوستی دست یابد و آنها را با تمام وجود احساس کند . احساسی که از اعماق وجودش نشات می‌گیرد.

4- غیررسمی بودن زبانی از رسمیت آن نمی‌کاهد. نمونه اش هندوستان و آفریقای جنوبی است که دهه‌ها زبانهای مردم این ممالک حالت غیررسمی! داشتند و استعمار با محرومیت زبانی در صدد هویت زدائی و استحاله‌ی فرهنگی بود که در پایان کار، مردم به پیروزی دست یافتند و صاحب خانه و هویت و زبان خویش شدند.

5- آموزش زبان مادری حق مسلم هر کودک است و این مقوله هیچ رابطه ای با مسائل سیاسی و مقولاتی از قبیل جدایی و تجزیه‌طلبی ندارد.

6- گذار از دوران کودکی در سنین 5 سالگی به دوره‌ی آموزش کلاسیک و مکتوب وقتی برای کودکان مطلوب، نرمال، سازنده و راحت خواهد بود که کودکان با ذهن روشن و فعال خویش ابتدا در اتمسفر زبان اصلی و مادری خویش بتوانند به ادبیات کتبی دسترسی پیدا کنند، اورتوگرافی زبان خویش را یاد بگیرند و در جوار همن زبان که نوعی دارایی جهانی است زبانهای دیگر را نیز بیاموزند.

7- این تحقیرهای مداوم نوعی از خود بیگانگی و فرار از هویت خویش را در بین برخی اقشار بوجود آورده و کودکان معصوم را در برابر همتایان مرکزنشین­شان دچار نوعی خودکم­بینی کرده است. او گاهی جرات اظهار نظر ندارد زیرا احساس می کند، پیش از آنکه به نظرش گوش دهند، به لهجه اش خواهند خندید! کسی که از بیان تفکرات خود می هراسد،در فکر کردن نیز تنبل می شود. از طرف دیگر تحقیر و بی توجهی به زبان مادری یک کودک می تواند به جدایی عاطفی او از مادر و خانواده بیانجامد که خود سر آغاز مشکلات هویتی و روانی و شخصیتی و اجتماعی فراوانی است.
8- آموزش به زبان مادری به معنی تک زبانه بودن نیست و زبان دوم حتی سوم و چهارمی را نیز می توان در کنار زبان مادری یاد گرفت. هیچ کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاری زبان‌های ملل دیگر، نیست، اما آن‌چه که نباید فراموش کرد، اصل
ِ یادگیری زبان مادری و تقدم و اولویت آن بر  آموزشِ هر زبان ملی دیگری است است.

9- دولت سیاست‌هایی را پیاده بکند که باعث بشود مردم بتوانند به این باور برسند که تنوع زبانی یک ثروت ملی‌ است و نبایستی این ثروت ملی را از بین ببرند و تخطئه‌اش کنند.

10- تحقیقات گسترده‌ای که در زمینه‌ی دوزبانگی انجام گرفته است نشان می دهد کودکان دوزبانه در صورت حفظ دوزبانگی از اوان کودکی از قابلیت و مزیت ادراکی و شناختی قابل ملاحظه ای برخوردار هستند. در صورتیکه آموزش به زبان مادری باشد کودک در محیط آموزشی احساس غربت و بیگانگی نخواهد کرد. همچنین این اعتقاد وجود دارد که زبان مادری کودک دارای منابع و ابزار طبیعی، فرهنگ شفاهی غنی است که درک حداکثری را در محیط کلاس تضمین می‌کند. کودک از قبل با این ابزار آشناست و مراجعه به آنها آموزش و یادگیری را تسریع و تسهیل خواهد نمود.
11- کم توجهی به زبان مادری، نادیده گرفتن زبان مادری بالاخص درحیطه‌ی تعلیم و تربیت میتواند صدمات جبران ناپذیری بر پیکره‌ی یک جامعه وارد کند به این معنی که میتواند سد راه پیشرفت و ارتقای علمی و فرهنگی آن جامعه باشد و به میزان نسبتا زیادی آن را کاهش دهد.علاوه بر آن می تواند آسیب های جدی بر ساختار آن زبان وارد آورد، زیرا مانع رشد و ترویج آن از لحاظ واژگان ،معنی و کاربرد آن در جامعه می‌شود.

12- امروزه محققان بدون تردید بر این باورند زبانی که در نظام آموزشی به کار نرود محکوم به نابودی است. نادیده گرفتن زبان مادری در مدارس مناطق دو زبانه به این امر منجر شده که رشد تفکر انتزاعی کودک به دلیل حساس بودن سن او به شدت به تاخیر افتد . احساس خود کم بینی و خود سانسوری به دلیل بیگانه بودن با زبانی غیر زبان مادریش، کاهش درک مطلب ،کاهش عملکرد معلم و دانش آموزان ، ناتوانی فرد در بیان اندیشه، خواسته و نیازهایش و از همه مهم تر وارد آمدن آسیبهای جدی بر ساختار و جامعیت زبان مادری از پیامدهای آشکار دوزبانگی است.

13- وقتی این پیام، چه تلویحی و چه آشکار، که « زبان و فرهنگ خودت را پشت در کلاس بگذار» به دانش ­­آموزان منتقل شود، آن­ها همراه با این پیام هویت­شان را نیز پشت در کلاس جا می ­گذارند.

14- افت تحصیلی در سنین پایین به دلیل تاکید برنامه‌ی درسی بر جنبه های کتبی و نوشتاری زبان دوم و عدم توازن میان جنبه های شفاهی زبان مادری (خانه) و جنبه های کتبی و نوشتاری زبان دوم (مدرسه ای ) می‌باشد.

15-  روند منفی دوزبانه بودن در سنین پایین منجر به افت تحصیلی در سنین و سطوح بالای تحصیلی افراد خواهد شد و آن به دلیل بکارگیری تواناییهای زبانی برای درک مطلب خوانده شده در این سطوح می باشد در حالیکه فرد هنوز به این مهم در زبان دوم دست نیافته است.

16- زبان مسلط با برخورداری از قابلیت درونی یا امکانات بسیج شده روز به روز بر سلطه‌ی خود می افزاید و این باعث می شود سخنگویان اقلیت های زبانی یا زبانهای ملی قومی دیگر احساس کنند این زبان ذاتا قوی است و زبان مادری آنها ناتوان و بی‌ارزش است.

 17- به عقیده‌ی زبانشناسان هیچ زبانی قابلیت بیشتری نسبت به زبانهای دیگر ندارد ولی می تواند بنا به موقعیت حاکم، مثل زبان فارسی در ایران قدرتمندتر باشد.

18-  عامل دیگری که به تغییر زبان می انجامد قطع ارتباط و انتقال بین نسلی است. در حالی که زبان والدین به کودکان منتقل شود زبان حفظ خواهد شد ولی زبانی که والدین از انتقال آن به کودک به دلایلی معمولا بی اساس خودداری می کنند در طول زمان محکوم به فنا خواهد بود. چنین زبانی روز به روز ضعیف تر شده و در نهایت به نفع زبان حاکم و غالب کنار خواهد رفت.

19- وقتی دانش­ آموزان در دوره­‌ی ابتدایی، توانایی­هایشان را در دو یا چند زبان بپرورانند، شناخت عمیق­ تری نسبت به زبان و چگونگی استفاده­ ی مؤثر از آن را کسب می­ کنند. اگر آن­ها در فرایند یادگیری هم زمان هر دو زبان بیشتر تمرین کنند، مخصوصا وقتی سطح سواد را در هر دو مورد رشد دهند، در حقیقت می­ توانند هر دو زبان را نظم داده کنار هم گذاشته و با هم مقایسه کنند.

20- در صورتی که زبان مادری در مدرسه به ­طور موثر تدریس شود، عملکرد دانش ­آموزان دو زبانه بهتر شده و سطح سواد آموزی در آن زبان افزایش می ­یابد. بر عکس، وقتی برای نادیده گرفتن زبان مادری­شان تشویق شوند، رشد آن­ها کند و شالوده­ی ذهنی و شخصیتی ­شان نیز برای یادگیری خدشه­ دار می­ شود.

21- صرف اوقات آموزشی برای زبان اقلیت(مادری) در مدرسه هیچ آسیبی به رشد آکادمیک دانش­ آموزان در زبان اکثریت (رسمی) نمی ­رساند.

برای مثال در اروپا، در بلژیک، برنامه ­ی فویر که توانایی­ های آموزشی و تکلم دانش ­آموزان را به سه زبان ( زبان مادری، هلندی و فرانسه) در دوره ­ی ابتدایی شکوفا کرده، بیانگر مزیت ­های آموزش به دو یا سه زبان است.

22- دانش­ آموزانی که می ­توانند "ساعت" را به زبان مادری­شان بگویند، مفهوم زمان را به خوبی درک کرده ­اند و برای گفتن ساعت به زبان دوم دیگر نیازی به یادگیری دوباره­ ی مفهوم زمان ندارند؛ آن­ها برای قابلیت عقلانی که قبلا فرا گرفته­ اند، کافی است به سادگی قالب ­های جدید و یا « ساختارهای ساده » را جایگزین کنند. همچنین در مراحل پیشرفته ­تر، مهارت­ های آموزشی و آکادمیک مانند تشخیص ایده ­ی اصلی از جزئیات فرعی یک داستان یا مقاله، شناختن علت و معلول، تمییز حقیقت از نظریه، تنظیم توالی حوادث یک داستان یا روایت تاریخی از طریق زبان منتقل می­ شود.   

                لطیف سلطانی

"ورچی نه‌کوژراو مه‌فرۆشه"‌

"ورچی نه‌کوژراو مه‌فرۆشه"‌  

  

دوو که‌سی ڕاوکه‌ر چووبوونه‌ جه‌نگه‌ڵ

                            یه‌کێ ترسه‌نۆک،یه‌کێکی ته‌نبه‌ڵ

ترسه‌نۆک وتی:ورچێ ڕاو ئه‌که‌ین                                                   

                          پێستی ئه‌و ورچه‌ له‌ شار قاو ئه‌که‌ین              

به‌ پووڵی ورچه‌ زۆر کاڵا ئه‌کڕم

                           بۆ تۆش کراسێک له‌ جاو دائه‌دڕم

ورچێک ده‌رکه‌وت له‌ سای نزارێک

                             ترسه‌نۆک ڕای کرد،په‌ڕیه‌ سه‌ر دارێک

ته‌نبه‌ڵ خۆی خست وات ئه‌زانی مرد

                            ورچه‌ی هاته‌ سه‌ر بۆنی پێوه‌ کرد

به‌ مردووی زانی و هێشتی بێ‌گێچه‌ڵ

                            کابرای له‌ سه‌ر دار وتی به‌ ته‌نبه‌ڵ:

ورچه‌ چی ئه‌گوت به‌ خوا زۆر ترسام

                            وتی: دوو په‌ندی زۆر باشی پێ دام؛

له‌ گه‌ڵ ترسه‌نۆک مه‌به‌ به‌ هاوکار

                            تۆ به‌ جێ دێڵێ و خۆی ده‌چته‌ سه‌ر دار

دۆیشت پێ خۆش بێ، به‌ران مه‌دۆشه

                            ورچی نه‌کوژراو پێستی مه‌فرۆشه‌‌   

                                                                             (مامۆستا هه‌ژار)

"له‌ ئامۆژگارییه به‌نرخه‌کانی لوقمانی حه‌کیم"

"له‌ ئامۆژگارییه به‌نرخه‌کانی لوقمانی حه‌کیم"

-
به ته‌که‌بوور له گه‌ڵ خه‌ڵک ڕه‌فتار مه‌که !
-
هاوار به سه‌ر که‌سدا مه‌که و ئارام قسه بکه !
-
که یه‌کێک ئامۆژگاری ده‌که‌ی خۆت عه‌مه‌ڵی پێ بکه !
-
به ئه‌ندازه قسه بکه !
-
حه‌قی خه‌ڵک به جوانی بده !
-
له کاتی دژواری ژیاندا هاوڕێیه‌که‌ت تاقی که‌وه‌ !
-
له گه‌ڵ خراپ و جاهیلان دامه‌نیشه !
-
له گه‌ڵ بیرمه‌ند و عالمان هاوڕێ به !
-
له وه‌رگرتنی کاری چاک جدی و قاتع به !
-
وته‌ی مه‌عقوول له گه‌ڵ ده‌لیل بێژه‌ !
-
ڕۆژانی گه‌نجی و لاوی به فرسه‌ت و غه‌نیمه‌ت بزانه !
-
هاوڕێ و خزمان به‌ڕێزه‌وه  وه‌رگره !
-
له گه‌ڵ دۆست و دوژمن به ئیخلاق به !
-
هه‌بوونی باوک و دایکت به فرسه‌ت بزانه !
-
که‌متر له ده‌رامه‌ده‌که‌ت خه‌رج بکه‌ !
-
له هه‌موو کارێکدا میانه‌ڕه‌و به !
-
گوزه‌شت و جوامێری پیشه‌ت بێ !
-
له مه‌جلیساندا چاو و زمانت له گوناح بپارێزه !
-
پاک و خاوێنی له بیر نه‌که‌یت !
-
سواری و تیرئه‌ندازی فێر به ! له گه‌ڵ هه‌ر که‌سێک قسه ده‌که‌ی به ئه‌ندازه‌ی ده‌رک و فامی قسه بکه !
-
له کاتی قسه کردندا مه‌تین و ئارام به !
-
خۆت ڕابهینه له سه‌ر که‌م وتن و کهم خواردن و که‌م خه‌وتن !
-
ئه‌وه‌ی بۆ خۆت به باشی نازانی بۆ که‌سانی دیکه‌ش به باشی مه‌زانه !
-
هه‌ر کارێک ده‌که‌یت به عیلم و ئاگاییه‌وه‌ بیکه !
-
ئه‌گه‌ر شتێک نازانی مه‌به به مامۆستا بۆ فێر کردن !
-
هیچ کارێک پێش فیکر و تێڕامان مه‌که !
-
له مه‌جلیساندا ده‌ست مه‌که به لووتتدا !
-
که‌لامی جدی تێکه‌ڵ مه‌که له گه‌ڵ وته‌ی سوعبه‌ت و شۆخی !
-
که‌س خه‌جاڵه‌ت و ڕیسوا مه‌که له نێوان کۆ‌مه‌ڵێک !
-
به چاو و برۆ له گه‌ڵ که‌س قسه مه‌که !
-
قسه‌ی کراوه، دووپات مهکه‌ره‌وه !
-
حورمه‌تی هه‌ر که‌سێک له حه‌ددی خۆی ڕاگره !
-
له کاری نابه‌جێ و نه‌شیاو هاوکاری که‌سوکارت مه‌به !
-
له دوژمنیی و فیتنه‌یی و شه‌ڕ هه‌ڵایساندن به‌ دوور به !
-
به چاوێکی ڕێزه‌وه سه‌یری کار و ئیشی خه‌ڵک بکه !
-
کاری ئه‌مڕۆ مه‌خه‌ره‌ بهیانی !
-
کارێک مه‌که جاهیلان زاڵ بن به سه‌رتدا !
-
دوژمنایه‌تی ڕابردوو زیندوو مه‌که‌ره‌وه !
-
کاری چاکه‌ی خه‌ڵک به کاری خۆت مه‌زانه !
-
هیچ کات غه‌یبه‌تی پیاو ه‌ ئینسانی چاک مهکه !
-
خۆپه‌ره‌ست و له‌خۆبایی مه‌به !
-
له حزووری ئه‌وانه‌ی ڕاوه‌ستاون دامه‌نیشه !
-
له حزووری خه‌ڵک ددانت پاک مه‌که‌ره‌وه !
-
به دهنگێکی به‌رز ده‌م و لووتت پاک مه‌که‌ره‌وه !
-
له کاتی بایه‌شک دان ده‌ست به ده مته‌وه بگره !
-
نانی خۆت له سه ر سفره‌ی خه‌ڵک مه‌خۆ !
-
له هیچ کارێک دا په‌له‌ مه‌که !
-
له کاتی تووڕه‌ییدا به سه‌بر به‌و قسه‌ی جوان بکه !
-
له ڕێ ڕۆیشتندا مه‌که‌وه پێش گه‌وره‌کان !
-
قسه و که‌لامی خه‌ڵک مه‌بڕه !
-
له کاتی ڕۆیشتندا جگه له زه‌رووره‌ت سه‌یری چه‌پ و ڕاست و ئه‌ملا و ئه‌و‌لای خۆت مه‌که !
-
له حزووری میوان تووڕه مه‌به به سه‌ر که‌سێکی دیکه !
-
بۆ هیچ کارێک ئه‌مر مه‌که به میوانه‌که‌ت !
-
بۆ وه‌رگرتنی سوود و نه‌فعی خۆت ئابڕووی خۆت مه‌به !
-
له کاری خه‌ڵکدا جاسووسی و سیخۆڕی مه‌که !
-
ئه‌ده‌ب و ته‌وازوع له بیر مه‌که !
-
له ئیسڵاح کردنی نێوان خه‌ڵک کۆتایی مه‌که !
-
له گهڵ خوا و ویژدانی خۆت ڕاست و سادق به‌ و له گه‌ڵ خه‌ڵک به‌ئینساف و عادڵ به
-
زاڵ به به‌سه‌ر حه‌ز و ئاره‌زووه‌کانتدا !
-
خزمه‌تکاری عالمان و هاوکاری فه‌قیران و هه‌ژاران به !
-
به ئه‌ده‌ب به له گه‌ڵ گه‌وره‌کان و دڵسۆز و میهره‌بان به له گه‌ڵ منداڵان !
-
خۆت مه‌که به شه‌ریکی زوڵم و سته‌می زاڵمان !

- له‌ حزووری خه‌ڵکدا تف مه‌که‌وه‌!

- بۆ هه‌تاهه‌تایه‌‌ خزمه‌تکار و به‌ئه‌ده‌ب به‌ له‌ به‌رانبه‌ر مامۆستاکه‌ت‌ که‌ زانستی فێرت کردووه‌!   

 

      له‌تیف سوڵتانی 

       (وه‌رگیراو له‌ سایتی سارال‌خبر به‌  هه‌ندێ ده‌سکاری و ویرایشی ڕێنووسییه‌وه)‌

واژه‌های کوردی در شاهنامه‌ی فردوسی

"واژه‌های کوردی در شاهنامه‌ی فردوسی"

(این مقاله‌ ‌ به‌ نظرم برای دوستداران زبان کهن کوردی و حتی استادان زبان پارسی بسیار جالب است و بدون تعصب می‌گویم نشان از غنا و اصالت زبان کوردی به‌ عنوان یکی ازشاخه‌های زبانهای هند واروپایی و زبانهای کهن فلات ایران می‌دهد،ای کاش اکثر استادان بزرگ زبان و ادبیات پارسی بدون تعصب در مورد زبان کوردی قضاوت می‌کردند و اعتراف به‌ اصالت و غنای این زبان می‌‌کردند و یک گوشه‌ی چشمی هم به‌ این زبان مظلوم می‌داشتند.

 اصل این مقاله‌ که‌ در سایت سارال خبر‌ وجود دارد،‌ متاسفانه‌ مشحون از اغلاط املایی و نگارشی بود که‌ توسط خودم بررسی و ویرایش نگارشی و املایی شده‌ است.(من نمی‌دانم این دوستی که‌ خودشان را دکتر فرهاد عزتی زاده‌ شناسانده‌اند و نشانی اینترنتی  و حتی ایمیل خودشان را هم ذکر نکرده‌اند و‌ این مطلب را نوشته‌ و البته‌ زحمت هم کشیده،‌و نشان از سطح بالای آگاهی و سواد و دلسوزی ایشان دارد، چرا بدون ویرایش آنرا منتشر کرده‌ است،چون کسی که‌ به‌ بررسی کلمات کوردی شاهنامه‌ می‌پردازد حداقل خودش هم باید کمی سواد نوشتن و خواندن کوردی را هم می‌داشت.)ای کاش دوستانی که‌ مقاله‌ و مطلبی را چه‌ به‌ کوردی و چه‌ به‌ پارسی در اینترنت می‌گذارند در مورد املا و نگارش و زبان آن حساسیت به‌ خرج دهند تا این کار رسم شود و دیگران نیز به‌ خود اجازه‌ ندهند مطلبی را همینطور الکی و بدون بررسی اغلاط آن در وب قرار دهند.ما باید هر کداممان بسان پلیس زبان خود باشیم.همچنین کسانی نیز که‌ مطلبی را از سایتی می‌گیرند و در وب‌سایت خود قرار می‌دهند ابتدا منبع آنرا ذکر کرده‌ و سپس حتما به‌ بررسی اغلاط املایی و نگارشی آن بپردازند و تمنا دارم فقط کپی پست نکنند) 

              ( لطیف سلطانی)  

 

در جای جای شاهنامه این نامه‌ی باستان به کلماتی بر می خوریم که در لهجه‌های گوناگون زبان کوردی به ‌صورت هم‌اکنون نیز روزمره از آنها استفاده می گردد.این کلمات در ادب وزبان کوردی کاربرد دارند وبه گمانم از زبان کوردی به دیگر زبانهای مهاجرپذیر راه یافته اند .برخود بایسته دانستم که این لغات را به دوستداران زبان کوردی ارائه نمایم . می نگارم و می گویم که چنین کلماتی در شاهنامه وجود دارد و وجود اسامی و پهوانان و دیوهای متعدد در شاهنامه‌ی کوردی(الماس خان کنوله‌یی) و نبود آنان در شاهنامه‌ای که به فارسی نوشته شده است ما را به تامل وا می دارد .

پهلوانانی چون رستم یک دست و یاران وفاداری چون زرعلی و گلیم گوش و نبود این نامها در شاهنامه‌ی فردوسی عرصه ای است که نیاز به کار و پژوهش ژرف تری دارد.

ریش: در زبان کوردی، ریش به معنی زخم است و همچنین مویی که بر چهره می روید .در کوردی ریش یک معنی استعاری نیز دارد و آن (دل ریش) مجازا به معنی آزرده و ناراحت می‌باشد.

 کسی کو خرد را ندارد به پیش// دلش گردد از کرده‌ی خویش ریش.

 گند: با ضم حرف (گ)(گوند) درزبان کوردی به معنی ده و روستا می باشد:

 سپاهی دد ودام و مرغ وپری// سپه دار با کین وگندآوری.

 گندآور به معنی پهلوان و دلیر به کار رفته و معنی آن سالارگند و سرگروه است .کلماتی همچون گندی‌شاپور که بعدها در اثر استیلای زبان عربی به جندی‌شاپور تبدیل می گردد ، بی ارتباط با این کلمه نمی باشد.همال در کوردی (ها‌وماڵ ) تلفظ می گردد:

 کشیدش سراپای،یکسر دوال// سپهبد برید آن سر ناهمال.

 همال در کوردی (ها‌وماڵ) تلفظ می‌گردد. (مردن باشتره‌ له هاوماڵ که‌می )که معنی آن چنین است که انسان در تلاش و کوشش باشد تا بتواند پیشرفت کند و از همال خویش عقب نماند.یا(مه‌گه‌ر من هاوماڵ(همسن) تۆم)

 دفتر، این کلمه در آیین کهن یارسان(آیین باستانی کوردها) به کتاب مذهبی آنان اطلاق می گردد.کلمه‌ی دفتر به کرات در شاهنامه تکرار شده است و استاد میرجلالدین کزازی نوشته اند که دفتر از کلمه دیفترا (diphtra)گرفته شده است واین کلمه در یونانی به معنی پوستی است که بر آن می‌نگاشته‌اند.

 کنون رزم کاموس پیش آوریم// زدفتر به گفتار خویش آوریم.

 شارسان این کلمه به کرات در شاهنامه استفاده شده است  و در کوردی نیز کاربرد دارد و به معنی شهر و شهرهای بزرگ می باشد و شارستانییه‌ت به معنی مدنیت و تمدن می باشد.

   پسوئیان نام یکی از گروهها و لایه‌گان اجتماعی چهارگانه‌ی دوران جمشید است که به کشاورزان و دامپروران اطلاق می گردید. این کلمه به‌ صورت په‌ز اکنون در کوردی به معنی گوسپند(گوسفند) است.

 برز در پارسی با ضم حرف (ب) تلفظ می گردد و در کوردی (به‌رز) خوانده می شود(با فتح ب) وبه معنی بلند ومرتفع می باشد و برای بلندی قد وارتفاع کوهها وآدمها و ... بکار می رود.
 
به بالا شود یکی سرو برز// به گردن برآرد زپولاد گرز.

 پاره، هم اکنون نیز به معنی پول و واسطه داد وستد در کوردی(کوردستان عراق) بکار می‌رود .در شاهنامه مادر فریدون به صاحب گاوی که فریدو ن از شیر آن تغذیه می نماید چنین می گوید :

 وگر پاره خواهی، روانم تراست// گروگان کنم جان بدان کت هواست

 نوند در کردی به معنی (نوون )یعنی گوساله یکساله می باشد ودرشاهنامه چنین است :

 بیاورد فرزند را چون نوند //چو خرم ژیان، سوی کوه بلند و همچنین:

 بیاورد ضحاک را چون نوند// به کوه دماوند و کردش به بند

 در زبان کوردی (نوون) به معنی گاونر جوان کاربرد دارد و ممکن است ضحاک از لحاظ توانمندی به آن توصیف شده باشد .اما در گذشته در ایران بزرگ گاو مورد احترام بوده و این توصیف خالی از اشکال نمی باشد.دایه،  به معنی مادر در کوردی رواج دارد وبه معنی کسی بکار می رود که نوزادی را شیر داده باشد. در داستان حماسی کاوه و فریدون و ضحاک ، گاوی را که در مرغزار فریدون از شیرش تغذیه نموده و می بالد،دایه‌ی اوست :

بیامد،بکشت آن گرانمایه را // چنان بی زبان مهربان دایه را.

 اروندرود، اکنون این رود در کوردی (ئه‌ڵوه‌ن) تلفظ می گردد.

 ناو، در کوردی به معنی داخل هرچیزی است(نێو) و (ناوده‌روه‌ن ) یعنی( میان دربند)و همچنین (نا) چوبی است که از تنه تراشیده‌ی درختان تهیه می گردد و میان آن را عمق دار می تراشند و به جای آبخور گوسپندان از آن بهره می جویند و همچنین اگر این وسیله‌ی چوبی از دو طرف دسته دار باشد به عنوان وسیله‌ی حمل کاهگل از آن استفاده می شود و آن را (ناوه) می گویند .اکنون کلمات ناو وهمچنین ناوی و ... از این کلمه‌ی کوردی بر گرفته شده است .

 سرسرکشان اندر آمد به خواب// ز ناویدن بادپایان در آب

 یا: زبالا چو پی بر زمین بر نهاد// بیامد فریدون به کردار باد در زبان کوردی (پا و پێڵه‌)به معنی پا و پای افزار است و در محاوره و نوشتار کاربرد دارد.ویر در کوردی هه‌ورامی به معنی فهم و دانش و حافظه است:

 گزیدند پس موبدی تیز ویر //سخنگوی و بینادل و یادگیر

 و یا: نه گهواره دیدم،نه پستان،نه شیر// نه از هیچ خوشی مرا بود ویر.

 تم (با فتح ت)به معنی (مه) و این کلمه در شاهنامه در کلمه (تمیشه) و احتمالا به معنی بیشه‌ی تاریک و مه‌آلود می باشد .

 سلم و تور هر دو از فرزندان  فریدون هستند و از لحاظ معنی و مفهوم در کوردی آنان را مورد بررسی قرار می دهیم :سلَم با کسر حرف  س  به معنی پیش نرفتن اسب در مکان ناشناخته است و اسب از ورود به آن مکان هراس دارد .این خصلت تا حدودی با ویژگیهای سلم همخوان است .تور نیز از فرزندان فریدون است و هردو در قتل ایرج سهیم می باشند و در کوردی به اسب یا استر رام ناشده، تۆر می گویند . به گمانم کلماتی چون تۆریان و تارانن از این کلمه بر گرفته شده اند.
 
فریدون در تقسیم بندی و بخش جهان بین پسرانش ، سرزمین توران را به تور می دهد . یعنی این نام بر گرفته از نام تور فرزند فریدون نمی باشد . در جغرافیای کنونی توران زمین فرارود است و با چین هم مرز می باشد .علاوه بر توران زمین فریدون چین را هم به او می دهد . در زبان کوردی ، پسرانی که نام تورج دارند و همچنین دخترانی که نام توران دارند ، در حالت تغییر اسم ، چه از باب نکوداشت و چه از باب خوارداشت ، توورگ نامیده می شوند و شاید پنداشت که کلمه‌ی تورک تغییر یافته (توورگ) باشد . 

 کۆز جایگاهی است دایره مانند و گرد که با شاخه های درختان محصور می گردد و بره ها و بزغاله ها را در آن نگه می دارند . این جایگاه در داخل و یا در خارج سیاه چادر است . این کلمه در کوزه نیز وجود دارد و همچنین کوردان جنوب علف چشمه را  کوَز   می نامند .

 سپهری که پشت مرا کرد کوز// نشد پست،گردان بجای است نوز.

 بر (به‌ر) در کوردی به معنی دانه و تخم و ثمره‌، همچنین کره ای است که بعد از مشک زنی فراهم می گردد(به‌رمه‌شکه‌) .

یکی داستان گویم،ار بشنوید// همان بر که کارید خود بدروید

 چاشت در کوردی هرگونه وعده ی غذایی غیر از شام و نهار و صبحانه ، چاشت می باشد . (چێشت) همان چیز است و کلماتی چون ( چێشت) و ( چه‌شتن) از یک خانواده هستند.تو گر چاشت را دست یازی به جام// وگرنه خورند،ای پسر! بر تو شام.

 شعر بالا گفتاری است از فریدون که به ایرج می گوید و برادرانش را به او از نظر ناراستی و کژ رفتاری معرفی می نماید.

 سوور، سوور در کردی (سوور ) تلفظ می گردد و به معنی شادی و پایکوبی و عروسی(سوورانه‌) می باشد.

 بدو گفت شاه ای خردمند پور!// برادر همه رزم جوید ، تو سور

 به داغی جگرشان کنی آژده //که بخشایش آرد بر ایشان دده

 آژ در کوردی کلهری به معنی دوختن است . اما دوخت درشت و با فاصله ، مثلا دوختی که به وسیله‌ی جوالدوز صورت بگیرد .به همین مناسبت می توان معادل خیاط را ( آژده‌ر ) گذاشت .

 

بروی در کوردی (برۆ) به معنی ابرو است و در شعر فردوسی نیز چنین است :

 همه دل پراز کین و پرچین بروی// بجز جنگشان نیست چیز آرزوی

میان بسته دارید و بیدار بید// همه در پناه جهاندار بید

 (بوید) در زبان کوردی جنوب به معنی بودن است و در کردی لکی ولری همان( بید) تلفظ می گردد.

کاکوی در کوردی ( کاکه)و (کاکا) به معنی پدر یا برادر بزرگ یا آقا است.در شاهنامه نام پهلوانی دیو مانند است که از ( گنگ دژهوخت  به کمک سلم آمده و به دست منوچهر شاه کشته می شود. در شاهنامه کاکوی نبیره‌ی ضحاک می باشد .

 چرمه یا(چه‌رموو ) در کوردی به معنی سپید است ..مثلا خر چرموو یا اسب چرموو !

پر از خشم و پر کینه ، سالار نو// نشست از بر چرمه‌ی تیزرو

 کنام در کردی(کونا) به معنی سوراخ و همچنین جا و مکان جانوران وحشی در شکاف سنگها و در تنه‌ی درختان است :

 ببردش دمان تا به البرز کوه// که بودش بر آنجا کنام و گروه

یا:دریغ است ایران که‌ ویران شود// کنام پلنگان و شیران شود.

 دیزه

چماننده‌ی دیزه‌ هنگام گرد// چراننده‌ی کرکس،اندر نبرد.

 در کوردی (چه‌مانن) به معنی خم کردن است  چه‌میان  یعنی خم کردن مثل اینکه .در شعر فردوسین به معنی به حرکت در آمدن است.
 
در کوردی دێزوو اسب یا الاغ به رنگ خاکستری و تیره‌ می باشد .در ادبیات کوردی به افراد شوم و نامیمون گویند.

 که‌فتن در کوردی به معنی افتادن است و در شاهنامه نیز به همین معنی می باشد .

 بیامد به تیمار گریان بخفت// همی پوست بر تنش گفتی بکفت.

 خه‌فت در کوردی نیز به معنی خوابیدن است .

 لچ در کوردی به معنی لب است .

خروشان ز کابل همی رفت زال //فروهشته لفچ و برآورده یال.

 لفچ همان لچ یا لب در کوردی می باشد .

 روارو در کردی (ره‌و) به معنی فرار کردن است و از جایی گریختن به صورت دسته جمعی.البته رمه اسبان را نیز (ره‌و) می گویند .

 روارو برآمد ز در گاه سام// مه بانوان خواندنش به نام.

 در اینجا لازم می دانم به موضوعی اشاره نمایم : داستان تنبور نوازی رستم در خوان چهارم و اینکه تنبور ساز کوردان و ساز پیروان آیین کهن یارسان است .

 ده‌شته‌وان به معنی دشتبان و نگهبان می باشد .

 چودرسبزه دید اسب را دشتوان// گشاده زبان شد سوی وی دوان

 تاو

 ترا با چنین پهلوان تاو نیست// اگر رام گردد ، به‌ از ساو نیست.

 تاو به معنی مقاومت و ایستادگی است و هم اکنون در کوردی کاربرد دارد و همچنین به‌ معنی دما وحرارت نیز بکار می‌رود(تاوسان- پڕتاو- خوه‌ره‌که‌ تاوی نییه)‌ .

نخچیر

 به‌ نخچیر شد شهریار جوان// ابا نامور رستم داستان

 که‌ ( نه‌چیر ) در کوردی به‌ معنی شکار و شکار کردن است.
 
کوس

 دریده‌ درفش و نگون کرده‌ کوس// رخ زندگان تیره چون آبنوس

 نه‌ کوس و نه‌ لشکر،نه‌ بار و بنه// همه میسره خسته و میمنه

 اکنون کلمه‌ی ( کۆس- کۆست) در کوردی کاربرد دارد : کۆسم که‌فتن، در مراسم ها و عزاداری توسط زنان و مویه‌ خوانان این کلمه‌ فراوان تکرار میگردد . این وسیله‌ که‌ نقاره‌ی بزرگی است و جنگاوران را به‌ نبرد فرا می خواند و افتادن آن از دست فرماندهان جنگ به‌ معنی شکست و عقب نشینی بوده است.

 لاو

 به‌ لاوان مرا دیده‌ای روز جنگ// به‌ آورد، با تیغ هندی به‌ چنگ

 لاو در کردی کلهری به‌ معنی سیل است . به‌ پیروی از این کلمه‌ ، کلماتی مثل( لاو که‌ن ) یعنی جایی که‌ لاو آنرا کنده است و (لاو مالک) یعنی چیزی که‌ لاو آنرا با خود آورده‌است ، کاربرد دارد.
 
دیده‌ در کوردی به‌ معنی چشم است.  دیده‌که‌م

 بدین مژده‌ گر دیده‌ خواهی، تراست// که‌ این مژده‌ آرایش جان ماست

 آغال

 تو لشکر برآغال بر لشکرش// از انبوه‌ ما خیره‌ گردد سرش

در کوردی کلهری ( ئاخڵ ) به معنی  آغل  است و کلماتی چون ( ئاخڵه ) به‌ معنی حلقه‌ی سیاه زیر چشم ویا حلقه‌ی دور ماه کاربرد  دارد .

 تژاو پهلوانی تورانی و داماد افراسیاب است . افراسیاب تاج خودرا به‌ هدیه به‌ او داده‌ است و به معنی ( تێژاو )آبی که‌ باقدرت سرازیراست(تاڤگه‌) در زبان کوردی است .


              

                                منبع: سایت سارل خبر 

              نویسنده: دکتر فرهاد عزتی‌زاده‌  

داری بێ‌به‌ر و داری به‌ردار

داری بێ‌به‌ر به‌و بحه‌سێ بۆ خوه‌ت

                           نه‌ لقت ئه‌شکێنن نه‌ په‌ڵ ئه‌خه‌ن بۆت

داری به‌رداری ئیتر به‌رپه‌ڵ به‌

                           له‌ سه‌رخۆ وچان له‌ سه‌رخۆ ده‌ر که‌

تا ژیرێ به‌جێی بچنێ بارت

                           سه‌د گه‌وج و چڵێس ئه‌ده‌ن ئازارت

کوا گه‌وره‌ پیاوان؟...

کوا گه‌وره‌ پیاوان؟...  (هۆنڕاوه‌ی کاک خالێد ئه‌حمه‌دی) 

 

fe3r4t