* هه‌وه‌توو *

* هه‌وه‌توو *

قوتابخانه‌ی عه‌تائوڵڵا ئه‌مینی که‌سنه‌زان هه‌وه‌توو
* هه‌وه‌توو *

* هه‌وه‌توو *

قوتابخانه‌ی عه‌تائوڵڵا ئه‌مینی که‌سنه‌زان هه‌وه‌توو

نقدی بر گفتەهای دکتر جلال الدین کزازی در مورد زبان مردم کرماشان

 

 

نقدی بر گفتەهای دکتر جلال الدین کزازی در مورد زبان مردم کرماشان /مصطفی بیگی

در خرداد ماە سال 1380 و در مقدمە کتاب شعر گەلاریژان؛ اثر آقای علی لیمویی؛ آقای دکتر میرجلال الدین کزازی در مقدمەای؛ اهالی کرماشان را بە دو گروە اصیل و شهری و همچنین روستازادە و دەنشین تقسیم میکند و موکدا میگوید کە: ” زبان پارسی در کرمانشاە؛ سابقەی بسیار کهن و دیرینەای دارد؛ از اینرو مردم اصیل شهر فارس هستند و کوردها فقط دردە و روستاها زندگی میکنند و زبان کوردی فقط در آنجا رواج دارد.” حقیر ضمن تمام احترامی کە برای جناب دکتر کزازی قایل هستم ؛ اما بازنشر این جملات ایشان ؛ در شبکەهای مجازی؛ از سوی افرادی کە صرفا دغدغەی حفظ و اشاعەی فرهنگ و زبان کوردی را دارند؛ اینجانب را بر آن داشت کە در این رابطە یادداشتی هر چند کوتاە بنگارم ؛ تا هم با آن عزیزانی کە آن دغدغەی پاک صرفا فرهنگی را دارند همراهی کردە باشم و هم از ایجاد تنش و تندرویهایی کە بعضا در مقابلە با این اظهارات پیش میاید ؛ بە سهم خود جلوگیری کنم؛ از سویی دیگر نیز در رابطە با سخنان جناب دکتر ؛ کە بە نظر بندەی حقیر فقیر سراپاتقصیر؛ قابلیت نقد از زوایایی متفاوت را دارد؛ نظر شخصی مبتنی بر درک و یافتەهای خویش را بیان کنم ؛ گو اینکە هم شان علمی ایشان در بسیاری موارد از من بالاتر باشد و همچنین دریافتهایم خالی از نقص نباشد ؛ ولیکن بفرمودەی حضرت مولانا: آب دریا را اگر نتوان کشید؛ هم بە قدر تشنگی باید چشید . پیشاپیش از محضر جناب دکتر و خیل مشتاقان درگاهش کە اندک هم نمی باشند پوزش می طلبم؛ علی الخصوص کە سواد پارسی این حقیر از مکتب اساتیدی کسب گردیدە کە برخلاف جناب دکتر؛ تعدد استفادە از کلمات عربی و ادبیات قرآنی را بر واژگان نامانوس و دشخوار پارسی کە ایشان ید طول بیضایی در یافتن و دریافتن و بە کار گماردن آنها را دارند کە بسی والاتر از فهم کمینەای چون من است؛ می باشد. از آنجایی کە سخن گفتن دربارەی تاریخچەی کرمانشاە و واژەی کرمانشاە کاری بس تخصصی است کە اگر چە بە کارمان می آید؛ اما در حیطه تخصصی باستانشناسان و زبانشناسان می باشد و نە ادبا و شعرا؛ و همگی متفق القول بر کورد بودن کرماشان تاکید کردە و انبوە آنان در قفسەهای کتابخانەها بە وفور موجودند؛ فلذا بە موارد دم دستی رجوع کردە؛ کە معمولا از دید فراخ نگر اساتید گرامی مغفول می ماند ولی چونان رودخانەای زلال در بستر زندگی اجتماعی مردم کرماشان جاری و ساری و غیرقابل انکار است. واقعیت امر این است کە کرماشان هم همانند همەی کلانشهرها و حتی مراکز شهری مهم جهان؛ دچار پروسەی ناگزیر همسان سازی فرهنگی دنیای مدرن شدە کە متاسفانە آیتم زبان مادری بە عنوان مشخصترین آیتم؛ دچار بیشترین تغییرات می شود. و این مهم در همە پدیدەهای اجتماعی تکرار میشود؛ وجهەی خشن و ویرانگر دنیای مدرن کە با شعور ماشینی خود؛ ابایی از لە کردن و اضمحلال تمامی وجهەهای انسانی و دیرپای جامعەی موجود را در جهت بسترسازی پذیرش این موضوع ندارد. این طبیعت خشن مطابق یک معاهدەی نانوشتەی دیرینە؛ طرح و برنامەریزی و اجرایش بە عهدەی جامعەی مردهاست کە اگر چە تظاهر بە تغییر بنیانهای مردسالارانەاش میکند ولیکن واقعیت امر این است کە این قانون نانوشتە؛ دستکم بە دلیل کثرت حضور مردان؛ حالا حالاها از سر جامعە دست برنخواهد داشت. طبیعی است کە زاییدە تعصبات پیدا و پنهان مردانەای کە بە تکنولوژی مرگبار ماشینی نیز مسلح باشد؛ ابرانسانی ماشینی است کە بویی از درک احساسات مادرانە نداشتە و از طعم خوش لالاییها و بوسەها و آغوشها و تعلیمات فرهنگی و زبانی مادرانە بی بهرە بودە؛ و وی نیز ترسی از فضایی تهی از این عواطف انسانی کە هزاران سال سینە بە سینەی مادران منتقل و در نهاد فرزندان دختر و پسر ؛ بە ودیعە گذاشته شدە؛ندارد. و پر واضح است کە او اولین قربانیانش را از بی دفاعترین شهروندان میگیرد:

مادران و کودکان و نوجوانان

و در بی دفاعترین فضای شهری:

فضای فرهنگی ذهنی و زبانی

و اینگونە است کە هر انسان بە جای اینکە یک شهروند با هویت شخصی و حریم خصوصی خود باشد؛ ناخودآگاە بە یک واحد از کلیت کلانشهر تبدیل میشود.و بدین سان است کە در جامعەی ماشین زدەی مردسالار؛ مادر و زن و کودک و بە تبع آن؛ زبان مادری؛ بە عنوان هویت اولیە جامعە؛ بە ویژە اقشار بی دفاع جامعە؛ در این فضا قربانیان اصلیند.و در فضا است کە همە چیز کانالیزە میشود؛ حتی فضای ذهنی تک تک افراد شهر کە حالا بە آحاد شهر تغییر هویت دادەاند. ناگفتە عیان است کە در چنین فضایی دیگر نمیتوان انتظار داشت کە هر فرد راە خود را پیدا کند و دیگر حتی از آن سنت حسنەای کە راههای رسیدن بە خدا را بە تعداد افراد جامعە میدانست؛ نیز خبری نخواهد بود و آن همە تجارب ارزشمند؛ یک شبە در گردباد تکنولوژی و روابط جدید پدیدآمدە از آن بە باد فنا خواهد رفت. واقعیت این است کە از دهە سی یا حداکثر چهل این روند در اغلب کلانشهرهای ایران؛ بە عنوان یکی از اولویتهای نخستین رژیم پهلوی قرار گرفت. مبنایی کە توسط دستگاە فرماسونری و نیز روشنفکران دربار پهلوی اول همچون دکتر محمدعلی فروغی بنیان نهادە شد و در زمان پهلوی اول بە ویژە در دهە پنجاە از رونق بیشتری برخوردار شد و بە عنوان یک میراث شوم ذهنی در دایراەای وسیع در اذهان همەی ما ایرانیان باقی ماند. وسعتی کە اگر نقطەی سرآغاز آن را احساسات پاک ایران دوستانە و مبناهای علاقە بە ایران باستان و ادبیات کلاسیک پارسی با همەی شکوە و وجوە شورانگیز و فخیم آن بدانیم ؛ نقطەی انجام آن را می بایست پانفارسیسم و یا با رنگ و لعابی خوش آب و رنگتر؛ پان ایرانیسم بدانیم. طبیعتا این در این دایرە؛ پیدا خواهند شد؛ کسانی کە با غرض این موضوعات را چنان تشدید کنند کە افرادی سادەلوح یا پاکسرشت ولی با اطلاعاتی بە وسعت یک اقیانوس کم عمق؛ سر بر خرابەهای ایران باستان نهادە و از یاد ببرند کە در صورت عدم ورود دین مبین اسلام؛ و بە دلیل نداشتن خون پاک و فرەی ایزدی در نهاد؛ محکوم بە زیستنی الی الابد در دایرە تنگ معیشتی و نظام طبقاتیی میشدند کە بر اساس میل ملوکانەی پادشاهان با فرەی ایزدی کە خود را خدایگان و مردم را در طبقات مختلف بە کفشگرزاده؛ روستازادە؛ دهقانزادە؛…. تقسیم بندی میکردند. و در این سیر و سلوک ناآگاهانە؛ اسلام آوردن را تعریب و منادیان برابری و برادری اسلامی را اعراب جاهلی انگاشتە کە جز شیر شتر و گوشت مارمولک و سوسمار و موش بیابانی چیزی نیاموختە و در این حس برتری جویی کە تحمیقی فریبکارانە بیش نیست؛ فریاد واایرانا و واتمدنا سر بدهد.و اسلام زدایی را بە اشتباە؛ تنها راهکار پیشرفت خود و دست یابی بە عظمت بازیافتەی خود بداند.از آنجایی کە در دنیای واقعی هر عملی را عکس العملی است در مقابل این تندرویها؛ دو دستەبندی شکل بگیرد الف- افراد حامی دین مبین اسلام این افراد در طیفی وسیع جبهەبندی خواهند داشت کە یکی از هزار آنان؛ باستان ستیزی خواهد بود. و مبدا قرار دادن اینکە پیش از اسلام؛ ایران و ایرانی هیچ نبودە و پس از اسلام همە خصایل نیکو بە این سرزمین روی آوردە است.اگر چە این تفکر؛ همانند همەی دیدگاههای تندروانە؛ ارباب جمعی اندک نیز داشتە باشد ولیکن نزج؛و اشاعەی آن بە انازەی همان پانفارسیسم برای ایران اسلامی خطرناک خواهد بود. این تفکر اگر چە ریشە در واقعیتهایی دارد کە باعث پذیرش دین مبین اسلام در ایران دوران ساسانی با نظام مقتدر پادشاهی اش شد؛ اما ادامە آن در فضای موجود محلی از اعراب ندارد و بە اندازەی همەی دیدگاههای تاریخی کە سعی در بازخوانی و نقدو تحلیل تاریخ با امکانات و فهم و شعور امروزین دارند و نە درک فضا و مناسبات تاریخی؛ در جامعە آسیب و چند دستەگی ایجاد میکند. ب-دستەی دیگر افرادی هستند ذیشعور و باسواد و بافرهنگ که دغدغەی حفظ دستاوردهای فرهنگی و زبان مادری خود را دارند کە انشعابی از زبان بەمقول دکتر کزازی؛ پارسی؛ نبودە و نیست.طبیعتا در این طیف نیز ممکن است افرادی پیدا شوند کە در مقابل تندرویهای تندروان پانفارسها وپان ایرانیسمها؛ ولو اینکە آنان حتی مقیم ایران هم نباشند؛ احساس اقلیت کنند و در دامان پان تورکیسم؛ پان عربیسم؛ پان بلوچیسم؛ پان تورکمنیسم ؛ پان لوریسم؛ پان کوردیسم و ….. بیافتند کە همگی همچون؛سمی مهلک برای جامعە مضرند و بە نوبە خود می بایست در زمرەی فرق ظالە؛ قرار گیرند.و همەی احساس تکلیف این حقیر در نگارش این مطلب در این خلاصە شد و نە قصد خودنمایی در عرصە بزرگواری چون دکتر کزازی. هرچند کە بە قول قدما باید پذیرفت کە املای نانوشتە غلط ندارد و نیز؛ افراد بزرگ ؛ اشتباهات بزرگتری را مرتکب میشوند. و جناب دکتر کزازی با منش بزرگوارانەای کە از گفتار ایشان استنباط میشود ؛قطعا اذعان دارند کە وی نیز همانند هر یک از ابنای بشر جایز الخطاست؛ با عرض پوزش؛ دچار اشتباهی گردیدە کە ناخودآگاە؛ آبشخور آن همان فضای ذهنی یا میراث شوم رضاخانی و دم و دستگاە پانفارس اوست. در کنار همەی شواهد تاریخی و فرهنگی کە در کتباخانەها بە وفور مشاهدە میشوند و دال بر کورد بودن هویت کرماشان است؛ شواهد مثال مردمی را برای این موضوع عنوان میکنم.

ادبیات

ادبیات بومی کرماشان شامل ادبیات شفاهی و کلاسیک کرماشان بە طور کامل کوردی است و ادبیاتی سامان یافتە با گویش موسوم بە فارسی کرماشانی شکل نگرفتە و نمی باشد. حتی در ادبیات کلاسیک و شفاهی؛ هرگاە شاعری لازم دیدە کە از ایران و ایرانی دفاع کند ؛ اشعار خود را بە کوردی سرودە است. نمونەی اصلی آن وجود شاهنامە بە زبان کوردی می باشد و هیچ شاهنامەسرای کرماشانی؛ بە فارسی شاهنامە نسرودە و قطعا عزیزانی چون دکتر کزازی و سایرین تایید مینمایند کە شاهنامەهای کوردی؛ همانند شاهنامەی فارسی آثاری فاخرند کە نمتوانند همانند بیتهای کوردی کە فراگیرترین ژانر ادبیات شفاهی کوردی است؛ بە روستایی بودن و بی پرستیژ بودن؛ متهم شوند. از نکات جالب توجە اینکە ادبیات فخیم و مکتوب و کلاسیک سرودە شدە توسط کرماشانیان؛ تا پیش از شامی کرماشانی و پەرتەو و تەمکین؛ همگی بە گویش ادبیات کلاسیک کوردی کە همانا گویش گورانی است بە طور تمام و کمال رعایت شدە و از این حیث کرماشان؛ نە تنها تابعی از مناطق کوردنشین؛ بلکە بە عنوان تنها شهر بزرگ منطقەی غرب کشور؛ پایتخت فرهنگی و زبان و ادبیات کوردی بودە است. در ادبیات شفاهی و تک بیتها و حتی ترانەهای کرماشان نیز بر هویت کوردی این شهر تاکید شدە کە معروفترین آنها تکرار بیت زیر در بسیاری از ترانەهای معروف است

خوەم کرماشانی؛ فارسی نیەزانم وە زوان کوردی قەزات وە گیانم

کە در آن بە هر دو زبان فارسی و کوردی بە صورت جدا جدا اشارە شدە و از سویی دیگر؛ از کوردی بە عنوان یک زبان نام بردە شدە و تاکید شدە کە سرایندە؛ شاعری کورد بودە کە فارسی را حتی در حد بیان مکالمەای سادە؛ و در حد دوستت دارم؛ بلد نیست.دودیگر ترانەی معروف استاد بی بدیل ترانەی کوردی؛ زندە یاد حسن زیرک است کە در ترانەی معروفی بە نام کرماشان؛ با اینکە آن را بە گویش کوردی سورانی خواندە و حتی یک ترانە هم بە گویشهای جنوبی کوردی ندارد ؛ ولیکن تاکید دارد کە:

کرماشان ؛ شاری شیرینم شاری جوان و کوردنشینم

و ایضا بسیاری دیگر از این دست

نامگذاریها

از دیگر موارد نامیدن محصولات محلی با شناسەی کورد بودن آنهاست از جملە بە جای اینکە گفتە شود :ماست محلی؛ کرەی محلی؛ تخم مرغ محلی؛ گوجەی محلی وبرای همەی موارد پسوند کوردی بە کار میرود؛ بە طور مثال: خای کوردی؛ تەماتەی کوردی؛ ماس کوردی وعلاوە بر آن نژاد حیوانات بومی نیز بە عنوان نژاد کورد خطاب میشوند؛ بە عنوان نمونە؛ اسب کورد؛ مرغ کوردی؛ سگ کوردی و …. از قابل اعتناترین دلایل مربوط بە تعیین نام زبان و نژاد هر ملت و قومی؛ اعتراف آنان و در حقیقت نامی است کە خود بر خویش مینهند. همە ساکنین اصیل کرماشان؛ و حتی برخی از مهاجرین نیز از دیرباز و بە استناد نامگذاری و اشارە جهانگردان و تاریخ نویسان داخلی و خارجی؛ خود را کورد نامیدەاند.

نامگذاری محلات شهری نیز از جملە استنادات و شواهد مثال محلی است.

نام محلات قدیمی شهر کرماشان و ارتفاعات و برخی آثار طبیعی بە شرح زیر است . . . .

-ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺩﺷﺖ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﭼﯿﺎ کەوﭼﯿﺎﮔﻮﻻﻥﭼﯿﺎﺳﻮﺭﭼﯿﺎ ﻣﯿﺮﺯﺍﭼﯿﺎﯼ ﻣﺮﺍﯼ ﺣﺎﺳﻞ -ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﺍﻥ -ﮐﻨﯽ ﭼﻪ ﺭﻣﯽﺑﺎﻥ ﺗﭙﻪﺳﻮﺭ ﺧﻪ ﻟﯿﮋﻩﮐﯽ ﺭﯾﮋﺩﺭﻩ ﺩﺭﯾﮋ -ﺩﻩ ﭘﯿﻪ ﻗﻼﯼ ﮐﻮﻧﻪﻗﻼﯼ ﺣﺎﮐﻢﻧﻮ ﮐﺎﻥ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺗﻠﻔﻆ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﺁﻥ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: سەرﺍﻭ ﻫﻤﻪ -سەرﺍﻭ ﻗﻪ ﻣﺒﻪ سەرﺍﻭ ﺳﻌﯿﺪﭼﺎڵە ﭼﺎڵەکەچەڵ ﺋﺎﻭﺍﺑﺎﺥ ﻧﯽﺑﺎﺥ ئەﻭﺭیشمﺯﻭوﺭﺋﺎﻭﺍ

-اﺳﺎﻣﯽ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺮﻣﺎشان

اﺷﮑﻔﺖ -ﭘﺮﺋﺎﻭﺗﺎﻕ ﻭﻩ ﺳﺎﻥﻧﺎﻭﻩ ﮐﻠﯿﻨﻪﮐﻮﻩ ﻣﯿﻮﻟﻪﮐﻮﻩ ﺧﺮﻭﺵ ﺭﻭﮐﻮﻩ ﭼﺮ ﺧﻪ ﻻﻥﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭﻩ ﮐﺎﻧﯽﺗﻨﮕﻪ ﻣﻞ ﺋﺎﻭﺭﺩ

طاق وە سان؛

یکی از مهمترین و باستانی ترین آثار شهر کرماشان؛ یک نام کوردی دارد کە بە معنای طاق و قوس ایجاد شدە باسانیا سنگ است طاق وە سان؛ یا؛ طاق با سنگ؛ یا طاق سنگی؛ از سوی اداریون کرمانشاە بە اشتباە بە شکل طاق بستان ثبت و ضبط گردیدە کە اشتباهی است کە در سیستم اداری و گردشگری بە صورت فراگیر آمدە است. نامیدە شدن معروفترین اثر باستانی داخل شهر کرماشان کە قدمت آن بە دوران ساسانی بر میگردد و در دوران همەی سلسلەهای پادشاهی ایران تاکنون رونقیخاص داشتە ؛ با واژەای کوردی ؛ و نە فارسی ؛ و زندە ماندن این نامگذاری بومی ، حاکی از اصالت شهری زبان کوردی در کرماشان و تداوم آن تاکنون است. دیگر نامگذاری ؛ خود نام شهر کرماشان است کە باز هم در سیستم دیوانسالاری پهلوی و در جهت وجە و مشروعیت بخشیدن بە هژمونی خودساختەی دربار پادشاهی شهری؛ بە عنوان شهر کرمانشاە؛ و استان کرمانشاهان نامیدە شد کە این نام فاقد اصالت و معناست. در مورد وجە تسمیە کرماشان بزرگان زیادی داد سخن دادەاند و تکرار آن نظرات در این مقالە تکرار مکررات وبدیهیات است و غیرضروری می نماید. از دیگر موارد مهم شناسەهایی است کە بە عنوان پارامترهای فرهنگی؛ در فرهنگ عامە ؛ از آن استفادە میشود. برای نمونە مواردی چون؛ موارد ذیل الذکر -کوردیاتی؛ یا کوردایەتی؛ بە معنای رفتاری حاکی از تعصب داشتن بە کورد بودن فرد و یا گروهی -کوردەواری منطقەی کوردنشین و مجموعەای از آداب و سنن و رفتار کوردی -کوردەوار بە فردی کە فرهنگ کوردی پایبند است اطلاق میشود علاوە بر آن بە کسانی کە با فرهنگ رفتار میکنند و دارای صفات اخلاقی ارزشمند و کدخدامنشانە و بە طور عمومی مردمدارند نیز گفتە میشود.

ترانەهای معاصر کوردی

همگی می دانیم کە بسیاری از بزرگان موسیقی کوردی و فارسی در ایران ؛ کرماشانی اند. خانوادەی پورناظری و ناظری نمونەی بارز این گروهند. شوالیەی آواز ایرانی؛ لقب جهانی هنرمند جهانی کورد؛ استاد شهرام ناظری است. اغلب آثار این استاد مسلم موسیقی بە زبان ارزشمند ملی ایران است و وی هیچگاە ترانە و شعری بە لهجەی موسوم بە فارسی کرماشانی نخواندە و بعید است کە در آیندە نیز بخواند. دیگر فرد صاحب سبک و معروف مرحوم استاد سید خلیل عالی نژاد است کە از اساتید موسیقی آیینی و عرفانی و تنبور ایران و کوردها بە شمار میرود. وی نیز کە دانش آموختەی موسیقی بود و بیشتر اشعارش را از میان اشعار آیینی و عرفانی فارسی انتخاب میکرد؛ هیچگاە شعری بە گویش بە اصطلاح فارسی کرماشانی انتخاب نکردە است. دیگر اساتید موسیقی اعم از فارسی و کوردی در این شهر؛ هیچگاە ترانەای بدین گویش نخواندەاند؛ حال آنکە اگر این گویش دارای اصالت و قدمت بود باید جا و یا دستکم ردپایی در میان بزرگان و نخبگان برای خود باز میکرد. عدم وجود ضرب المثل بە این گویش نیز از جملە مواردی است کە بە عنوان یک مشخصەی فرهنگی در فرهنگ عامە باید بدان اشارە کرد. این موضوع بە حدی مهم و قابل توجە است کە در فرهنگ کوچە و بازار اغلب ضرب المثلهایی کە بە کار میرود کوردی است و چنانچە ضرب المثل فارسی نیز بە کار برود؛ عینا همان ضرب المثلی است کە در میان سایر برادران فارس زبانمان در سایر نقاط ایران عزیز بە کار میرود. و صد البتە قابل توجیە نیست کە یک زبان با قدمت تاریخی؛ آن هم در شهری کە چند سال تجربە مستمر شهرنشینی و فرصت انباشت فرهنگی داشتە صورت نگرفتە باشد. ریشەی گویش جدیدا ساختە شدەی فارسی کرماشانی؛ بیسی است بر اساس لوری نهاوند و تویسرکان و ملایر و بروجرد کە در زمانی برای یافتن شغل و ….. بە کرماشان کە تنها کلانشهر منطقەی غرب است و سر راە عتبات عالیات قرار داشتە؛ مهاجرت کردەاند. حقیقت موضوع و واقعیت امر این است کە زبان کوردی؛ زبان اصیل همەی کرماشانیها اعم از روستایی و شهری بودە و گویش فارسی موسوم بە فارسی کرمانشاهی؛ ترکیبی از زبانهای کوردی و فارسی و بە شدت متاثر از گویش لوری همدانی و بروجردی است. و بە دلیل موج مهاجرتهای حاصل از وقوع جنگ جهانی دوم و پس از آن این گویش شکل گرفتە و بە ریخت امروزین خود در میان درصد کمی از شهروندان کرماشانی وجود دارد. دیوانسالاری اداری و تاثیر تمرکز بر نقاطی کەبەعنوان قطب یا مراکز شبە ایالتهای دوران پهلوی اول و دوم؛ و تاکید بر پایدار کردن تفکر رضاخانی دولت واحد-ملت واحد؛ با گرایشهای پانفارسیسم و باستانگرایانەی عمال رژیم ستمشاهی و هیمنە طاغوتی آن رژیم؛ احداث پادگانها و مراکز نظامی و اجبار بەتکلم بە زبان فارسی دربین نظامیان؛ کە در آن هنگام شاید جمعیت کثیری از بوروکراسی اداری و افراد حقوق بگیر و بادرآمد ثابت و دایمی را تشکیل میدادند؛ بر اشاعەی این گویش و نزج و رشد و نمو آن افزود. دیگر واقعیت این است کە وجود گویشهای متعدد کوردی چون گویشهای کوردی سورانی و جافی و لەکی و ئەورامانی و کەڵهوری و گورانی و دینوری و کولیایی و خودگویش اصیل کوردی شهرکرماشان؛ بە عنوان گویشهای عمدەی کوردی در استان کرماشان؛ و افول گویش کوردی گورانی؛ باعث ایجاد تشدد در انتخاب گویش واحد و تفوق روزافزون فارسی موسوم بە کرماشانی شدە است. حقیر در جمع بندی نهایی؛ نظرم این است کە زبان کوردی ؛ تنها زبان اصیل شهروندان شهری و اصیل و قدیمی شهر کرماشان است و لهجەی فارسی بە اصطلاح کرمانشاهی؛ فاقد تاریخچە و اصالت در شهر کرمانشاە است. از سویی دیگر تقسیم شهروندان کرمانشاهی بە دو گروە شهری با اصالت و روستایی محلی از اعراب ندارد و رفتاری عوامفریبانە برای تخریب اصالت واقعی نژادی؛ فرهنگی و زبانی مردم خوب و بااصالت استان کرماشان در هر نقطه از این شهر پهلوان پرور و فرهنگ پرور است.

مصطفی بیگی شاعر و فعال مدنی کورد

پاورقی1:

ﻣﯿﺮﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﮐﺰﺍﺯﯼ

ﻣﯿﺮ ﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﮐﺰﺍﺯﯼ ﺯﺍﺩﻩ شدە در سال ۱۳۲۷ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ . ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ بە دﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﻑ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻧﻮﯾﻦ ﺗﺤﻮﻝ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ کرماشانی اصیل نمی باشد و اﺻﺎﻟﺘﺎً ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮐﺰﺍﺯ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺒﺐ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﺰﺍﺯﯼ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﻫﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺯﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﺷﺎﺯﻧﺪ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﺳﯿﺲ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﯿﻪ ﺩﺭ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ .

پاورقی 2: یادداشت منسوب بە دکتر کزازیزﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻬﻦ ﺩﯾﺮﯾﻨﻪ ﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺻﯿﻞ ﺷﻬﺮ ﻓﺎﺭﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻮﺭﺩﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺩﻩ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺭﺩ .ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﻮﺭﺩ ﻧﺸﯿﻦ ﮐﻮﺭﺩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ . ﻭﻟﯽ ﮔﻮﯾﺶ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺍﮐﺮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺳﺘﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ ﮐﻮﺭﺩﯼﻣﯿﺮﺟﻼﻝ ﮐﺰﺍﺯﯼﺗﻬﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩﺍﺩ -1380 ﻣﻘﺪﻣﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﮔﻼﺭﯾﮋﺍﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﻟﯿﻤﻮﯾﯽ

پاورقی 3

ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ 4 ﺳﻤﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻟﮏ،کلهر،گوران،جاف،کنوله، ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺷﻌﺎﻉ 180 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﺭﺱ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ ﺍﺯ، ۱۴ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ، ۳۱ ﺷﻬﺮ، ۳۱ ﺑﺨﺶ ۸۶ ﺩﻫﺴﺘﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ هزار روستا؛دارد کە هیچکدام فارس زبان نبودەو نیستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.